سكوت
گذآر سُکوتـ قآنون زندگی مَن بآشد وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند
آغوشتـــــــ را دوستـــــــ دارمـــــ امــــا از دوباره بــــی پناه شدن می ترسمــــــ...! تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ، عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش! گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است! روزگـار لَعنتــی ... خنده ام میگیرد… مرا از دست دادی بی خیال است… عادت ندارم درد دلم را ، ای کاش فردا که از خواب بیدار میشویم زندگی یک رنگ دیگر باشد...
تاوان کدامین گناه نا کرده را پس میدهیم..??!! منی که. عبادت هایم هم بوی تو را میدهند دل بیماری دارم که. طبیبش تویی در هیاهوی چشمانت.. بدنبال خودم می گردم.... لبانم را خواهم دوخت انچنان که با هیچ دندانی باز نشود زمانی که احساس کنم حرفی برای گفتن ندارم. مـــــــــــــیدانی ؟ همه را امــــــــــتحان کرده ام ! قرص خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواب خـــــــــــــــــنده های زورکــــــــــــــــــــــــــی . . . هنــــــــــــــدزفری توی گـــــــــــوش و گـــــــــــــــریه کردن دل من این حــــــــــــــــــــرفها حــــــــــــــــــــــالیش نــــــــــــــمیشود ! آغوشــــــــــت را مــــــــــیخواهم !!! بـــــــــــــــــــــــــــــــــــرگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد....!!! دختری نباش که به مردی نیاز داره دختری باش که مردی به اون نیاز داره و این دو باهم خیلی متفاوتند . . روزگار"نبودنت" را هر روز برایم دیکته میکند و نمره ی من هم هر روز می شود "صفر" هنوز... نبودنت را یاد نگرفته ام.... غیـرتت کُجاسـت؟ زمانی که مَعشوقت از تجاوزِ تنهایی رَنج میکشیــد بهِ جـای دَرکــش ترکـَـش کردی…!! برای چشمانم رفتی؟ تا وقتی تو هستی بعد از مدت ها دیدمش! دلم برات خيلي تنگ شده ميدوني خيلي دوست دارم به فكرتم به فكرمي پس چرا كنارم نيستي بی جهت سعی نکن نمیشود موزیک ذهن انسان ها را حدس زد آنقدر به مردم این زمانه بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است
کوچ پرندگان به مــــن آموخت ، است ،
هــــی لعنتــــی ... اون طــــوریــــم کــــه تــــو فکــــر میکنــــی نیست .. شایــــد عــــاشقت بــــودم،روزی .....! ولــــی ببیــــن بــــی تــــو هــــم زنــــده ام، هــــم زندگــــی میکنــــم ... فــــقــــط گــــاهــــی در ایــــن میــــان، یــــادت ... زهــــر میکنــــد بــــه کــــامــــم زندگــــی را ... همیــــــــــــن !! **********
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم… یه دل گرفته… یه زندگی پر از خالی… من سرشارم از تنــهایـــــــــی… آغوشی می خواهم که نه زن باشد نه مرد... خدایا زمین نمیایی ؟ !!! *************
ای خدا دستهایت را زیر تنهایی ام ستون کن من از آوارگی بی تو بودن" میترسم" **************************************** آرزوهایم را... یک به یک فراموش کردم ! دیگر هیچ چیز نمی دانم !... دلم را به باد دادم... به همین سادگی !!! می آیـــــــــــی.... ***** ******** لــَــبخــَــندم رآ بــُــریدم ـ چــه قَــــدر دلَم هَــــوآیَــــت رآ مـ ـے کُــــنَد وقتی دلتنگ شدی یادمــان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابســـته کردیم ! در برابرش مسئـــــولیم ... و اشک... هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمــ تو هنوز با تمام ِ نبودنت تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے
بـــی معرفـــتــــــــــــــ....!
یــــــــک روز نـَِــــم نـَــــمِِِِ مـعـرفـَِتـَتـــ را بــا دریـــایــِ مـحــبــتـــِ دیـــگـران عــوض نـمـیـکـنـم هـرچـنـداز دیــدگــانــم دور بــاشـــی سکوت می کنیم.... ما همیشه ، یا جای درست بودیم در زمان غلط ، یا جای غلط بودیم در زمان درست و همیشه همینگونه یکدیگر را از دست داده ایم ... یه وقتایی باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی ! گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی... سكوت سكوت شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو می آردم از شوق به پرواز آرزوهــایت را یکجــا یادداشت کن ولی تــو یـادت می ره کـه آرزوی دیروزت بـوده آرزویی بکن مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبدیل شود مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه ، به عادت آب دادن گل های باغچه بدل شود عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست پیوسته نو کردن ِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن تازگی ، ذات عشق است و طراوت ، بافت عشق چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟ عشق ، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه جام بلور ، تنها یک بار می شکند می توان شکسته اش را ، تكه هایش را ، نگه داشت اما شکسته های جام ،آن تکه های تیز برنده ، دیگر جام نیست احتیاط باید کرد همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز بهانه ها ، جای حس عاشقانه را خوب می گیرند در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس با این همه حال و در چنین تنگدلی جا کرده محبت تو چندان که مپرس چه قشنگه یاد تو افتادن بدون هیچ حرفی چه قشنگه قدم زدن با تو توی هوای برفی. ما همه به امید آرامش فردا ... چقدر خوبه يكي باشه ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ دلم ميگيره دلم گاهی آنقدر میگیرد.... قمار
قمــــــار زندگــــــِ ام را به کســـــــِ باختـــــــــم که ""تکـــ دل"" را با ""خشت""بریـــد... جریمـــه اش یک عمـــر حسرتـــــــ شد ... چه باختـــــــــ زیبایــــــــــــِ بــــود... ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ، همیشه نمیشود خود را به بیخیالی زد و گفت: چقدر احمق بودم که اون لحظه هایی که صدام میکردی عروسکم
و به خودم بقبولونم که هیچوقت نمیشه با حس عشق و محبت زندگی کرد آهای عاشقا بهم بگید عشق چی بهتون داد که حاضرید واسه عشق جون بدید فقط یه در بوده به دنیای بدبختی...همینو بس بشکست دلم ، کسی صدایش نشنید . آری دل من بیصدا می شکند ستاره ها وقتی میشکنن میشن شهاب / اما دلی که میشکنه میشه یه سوال بی جواب دیگه تو رو ندارم ، تو رو از من گرفتن / گفتن فراموشت کنم ، منو دست کم گرفتن راست میگفتند آهای بی وفا دلم برای لحظه هایی میسوزد خوبِ من سهمگین ترین شکست زندگی من وضع نابسامانیست آهای روزگار برای دلم بغض ترش دم میکنم دلخوشی هایم کم نیست لزومــی نداره مــن هــمونی باشــم که تو فــکر مــیکنی انقد حالم بده.... حرف حرف حرف حرف.... حرفایی که تکراریه... خودم ازش خسته م... فقط احساس افسردگی دارم.. کسی اینجا منو درک نمیکنه.... حتی تو.. تو که عشقم نفسم زندگی می.... آی چقدر درد دارم ..... دوست دارم كجاي دنياي یک نفر در هـمین نزدیکــی ها زندگی یعنی همین امروز همین حالا
زندگی میکنم … حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! وقتی کسی دیر بہ دیر یادم میکنہ نگرانش نمیشم چون شاد بودہ کہ از یادش رفتم. با چشمانی باز بنگر همان دیروزی ام امروزی شده ام مثل تمام رسم ها…
حوصله ات که سر میرود... بادلم بازی نکن... من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کردم...!!
هـَمانطــور كه دِلَــم میخواستــ باشے ... حــالا چِشمــهــایَـتــــ فَــقَـط مـَرا مـیبـیـنَد .. وَ لَبـخَند هَمیشگیَتـــ ؛ لَحـظه هاے نَبودنَتـــ را ، مــیپوشــانَد ... فَـقـَط مــانده اَم ، هَــوَسِ بوســیدَنَتــــ را چه كُــنَم !!!! تو دختری ...
نباید یادت برود که فاطمه (س) هم دختر بود ... تو دختری و باید بدانی که دختر بودن ؛ تو دختری و باید حواست باشد که همین لبخند های ساده ی توست ، که جهان را سرپا نگه داشته ... تو دختری و باید حواست باشد که اگر چشمانی تاب زیبایی ات را ندارند ، معصومیتت را حتی شده خیلی سخت ، ولی باید حفظ کنی ...!! تو دختری ... من دخترم ... ولی باید یادمان باشد که باید یادمان باشد که دختر بودن ، مبادا یادمان برود که ما دختریم ... که ما مثل گُل ، پاک و معصومیم ... که ما لایق ترین مخلوقات خداوند برای شاد بودنیم ...!!
عاشقت خواهم ماند..............بی آنكه بدانی. دوستت خواهم داشت ................بی آنكه بگویم . درد دل خواهم گفت............بی هیچ كلامی . گوش خواهم داد ....................بی هیچ سخنی . در آغوشت خواهم گریست.......بی آنكه حس كنی . در تو ذوب خواهم شد ...........بی هیچ حرارتی . این گونه شاید احساسم نمیرد حرفهایم را تعبیر میکنی و سکوتم را تفسیر! دیروزم را فراموش میکنی و فردایم را پیشگویی! به نبودنم مشکوکی و در بودنم مردد ! از هیچ گلایه میسازی و از همه چیز بهانه .... « خدایا من کجایی این نمایشم ؟ » كاشكي وقت رفتن ميديدي كه جات ، بدجوري خاليه نميدونستم كه يه روزي ميري ، عشقت پوشاليه
كاش ميشد و دلم طاقت مياورد ، قسمتم اين نبود ميپوسم به خدا بي تو زير اين ، آسمون كبود بي تو من ميميرم ديگه ، قلبم اينو واست ميگه هرشب به ياد تو خيس گونه هام ، بي تو بيقرارم حرفاي دلمو پيش كي بگم ، كسي رو ندارم درمان دل من بودي ولي باز ، دلمو شكوندي فكر نميكردم كه يه روزي بري ، رفتيو نموندي بي تو من ميميرم ديگه ، قلبم اينو واست ميگه . . . دوست دارم بروم سربه سرم نگـــذاريد گريه ام را به حســاب سفرم نگـــذاريد دوست دارم که به پابوسي باران بروم آسمان گفته که پا روي پرم نگـــذاريد اين قدر آينه ها را به رخ من نکشيــد اين قدر داغ جنون بر جگرم نگـــذاريد چشمي آبي تر از آيينه گرفتارم کرد بس کنيد اين همه دل دور وبرم نگذاريد آخرين حرف من اين است،زميني نشويد فقط... از حال زمين بي خبرم نگــذاريد میرم از اینجا برا همیشه اخه بدون اون میدونم نمیشه میرم یه جای خیلی دور از اینجا سهم من چیشد جز غم از اینجا میرم تا بی نهایت خدا خودش کنه قضاوت میرم واسه همیشه نگین بی وفا بود دلم نمیخواست ولی اون راضی بود میرم شاید قدرمو بدونه بمونه تنها حالمو بدونه میرم تا به خودش بیاد یه روز اخه من براش گریه کردم شب و روز دلم شکست از رفتنش منو گذاشت تنها با غمش رفتو دل به دل دیگه سپرد اون شد دیگه همه کسش میرم تنها باشم با خدا اخه نمیشه بمونم از اون جدا میرم دعا کنین برام برسم به خودم اخه من خیلی عاشقش بودم هر شب از پُـشت صـفحـﮧ ے ڪوچڪ مـوبـایـلمــ در آغــوش مـے گـیـرمـت در زندگے هر کــسے ، یـڪ نفـر هــسـتــ کـهـ مـثل هـیچ کــس نـیـستــــ ! و در زنـدگے مــטּ آטּ یـڪ نـفر تـــ♥ـو هـسـتـے ! نگاه تـــ♥ـــو منو تو دریاے چشماے سیاهت میبره ـﮧ ڪـﮧ گویمــ ڪـﮧ تو منزلگـﮧ چشماטּ منے
دلشوره مرا نداشته باش ! تو را چـــه به فــــرهـــــاد ؟؟ یکــ فــرهــاد اسـتــ و یـک بـیســتونـــــــــ عــــاشـــــقی ... تـــو هـمـیـنــــ یــــک وجــــب دیـــــوار فاصــــله را بـــــردار ، مـــن بـــاورتـــــ مـیـکنـــــــــم !! دخترک به پسرک گفت:قول بده هیچ دختری را بعد من بیشتر از من دوست نداشته باشی پسرک گفت:نمیتوانم قول بدهم دخترک با گریه گفت:یعنی چی!!یعنی میخوای ترکم کنی!!! گفت:نه دختری که بعد از تو دوستش خواهم داشت تو را مامان صدا میکند! میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری
!
میشنوم صدای تپشهای قلبت را ، حس میکنم گرمی نفسهایت را … من اینجا هستم و میدانم خیالت از همه چیز راحت است! دلم آغوشتو میخاد غرق شدن تو دستای مردونت
توی چشمات محو بشم بپیچون بازوهاتو دوره کمر باریکم و منو ب خودت بچسبون نفس بکش دوباره دم گوشم دوباره نجوای عاشقانه دوباره تپش قلبهامون از ترس و خجالت آب دهنمو محکم قورت میدم میخندی مردانه ب حرکات بچگانه من تو آغوشت چ آرامش قشنگیــــــــــ بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . . بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود….. توی ماشین
از آینه ک نگام میکردی دلم غش میرف... دستامون گره خورده بود بهم سرمو گذاشتم رو شونت و خابم برد گرمی دستاتو هنوز حس میکنم دستای کوچیکم گم شده بودن لای انگشتات و تو خندیدی ب معصومیت توی چشمام هنوز یادمه دستتوک گذاشتی رو پام و آروم فشار دادی چشامو بستم... یادتهـــــ؟؟؟ فقط براي عشقم كه خيلي دورم ازش چند وجب در چند وجب تمنای ی عشق بازی زیبا تو آغوشت چقدر میچسبه لبات روی لبای تشنه ام... وحشیانه چنگ میکشم رو پشتت!!! چ احساس قشنگیه....
سرد و سخت
آنهایی که چشمانشان تهی است
قلبشان عاری از هر احساسی
صدای بی تفاوتی هات ازارم میده
هـــَـــــــــر سـازی کِـه زدی رَقصیـدمـ.
بـی اِنصـاف یکبــار هَـم تـو بِـه سـاز مَـن بـِــرقــص ؛
ببیــــــــن ...
دِلــمـ چـِـه " شـــــــــــوری " میـزَنـد ...؟!
از اینکه…
هنوز بهت فکر میکنم…
خدایا کمکم کن…
خسته شده ام…
وقتی مال من نیست…
چرا تو فکرمه…!!!
تو دیگر هیچ نداری و تمامت را پیش من جا گذاشته ای
اما صدای خنده هایم
دوستت دارم هایم
و تاریخ تولدم
همیشه با تو همراه خواهد ماند ..
هر روز سیگار می کشی
روزها می خوابی و شبها بیداری
از ترس اینکه فکرم سراغت نیاید با آدمهای مختلف حرف می زنی
با آنها می خوابی
بیرون می روی
ولی هنوز دلت پیش من است
و من آنقدر تنها می مانم تا فکر لعنتی ات از ذهنم برود ..
تو برای من تجربه ی تلخی شدی
و من برای تو خاطره ای به یاد ماندنی
تو دیگر هیچکس را اندازه من دوست نخواهی داشت .
خیلی بی خیال…
همان کسی که…
"تمام خیال من است"…...........!
به همه کس بگویم ...
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خنـدانم...
تا همه فکر کنند
نه دردی دارم و نه قلبی ...
کـــ ـــه تـــ ــو هــ ــر روز در گلـ ــویتــــ ـــــ
خــــ ـــاری کشنــ ـده احســـ ـــاس کنــ ــی
بـــ ــــرای کســ ـــی کــ ــه
" بـــدانـــ ــی "
حتــ ــی یکـــ ــــ بــار در عمــ ـــرش
بــ ـه خــ ــاطـــ ــــر تـــ ـو " بغــ ـض " هـ ــم نکـــ ــرده اسـتــــ ــــ ...
همرنگ ارزوهایمان
نماز باران بخوان…
بغض کرده…
ابریست…
اما نمیبارد…
به سلامت!
من خدا نیستم که بگویم:
“صد بار اگر توبه شکستی باز ای”!
آنکه رفت، به حرمت آنچه با خود برد، حق برگشت ندارد…
رفتنت مردانه نبود، لا اقل مرد باش و برنگرد…
که دستانم را بگیری
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن…
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم…
تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم:
بی معرفت! دستای من تغییر نکرده…
دستات به دستای اون عادت کرده…
همان موقع که تو دختری را شاد میبینی و گمان میبری که در درونش دارد با لیدی گاگا فریاد میکشد بعید نیست که در ذهنش با هایده اشک نریزد !!!!
بی اعتمادم که میترسم
هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پایم بکشند…
دلــــــــم میخواهد
حســـادت کنم به
وقتی هوای رابطه
باید رفتـــــــــــــــ
مــــــــیروی...
و فقط یک سلام!
و گاهی فقط یک خــــــــداحـــــــافـظـ.. ..!!!
نه.. این انصاف نیست..
مــــن و یـــک دنـیــا عــشـــق...
تــــــــو و یـــک دنـیـــا بـــی تـــفـاوتـــــــــی...
درد دارد " امــروز " حـــــــرفی بـرای گفـتـن نـداشتـه بـاشی ؛
بـا کســی کـه :
" دیـــــــــــــروز " تـمـام حـــرف هایتــــــ را فقــط به او می گفتی!!!
قـــآب گــرفــتم
بـــه صـــورَتــم آویـــختــَــم ـ ـ ـ
حــالــآ با خـیال رآحــت هــَـــر وقــت دلــم گــرفــتــــ
بــُـــغــض مــےکــنم ـ
حــــآلآ کـــــه دیگـــــَر هَوآیَـــــم رآ نَدآرے...
"" بــیاد بیار ""
کسی رو که خیلی دوستت داره...
وقتی ناامید شدی
""بـــیاد بیار ""
کسی رو که تنها امیدش تویی...
وقتی پر از سکوت شدی
"" بـــیاد بیار ""
کسی رو که به صدات محتاجه...
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه
"" بــیاد بیار ""
کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته....
یادمان باشد!!
در بـرابر اشــــــکهـایش ؛
شکســـتن غــــــرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش !
واگــــر یادمـــــان بــــرود ؛
در جـــــایی دیگــــــر ســــرنوشـــت یادمـــــان خواهــــد آورد !
وایــن بــار مـا خــود فرامـــــوش خـــواهیــــــم شـــــــــد ... !!
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
تــــمـــــــــــــــــــام
روزهـــــــــــــایــــی كــه سرگرمـــــیتـــــــــــ بـــودم
زنـــــــــدگیــــــــــم بــــــــودی....!!♥♥♥
آن روز می فهمـــــی خــــــودت را
به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت
پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی
به یاد تمام "دوستت دارم" هایی که در گلو ماند !
سکوت می کنیم...
به احترام تمام خاطراتی که درودیوار زندگی را آذین بسته اند !
سکوت می کنیم...
برای لحظه ای بیشتر باهم بودنمان . . . .
و سکوت انگار سخت ترین کار ِ دنیاست !
سکوت می کنیم !
آخ !
دیدی چه شد ؟!
من با همین کلمات سکوتم را شکستم....
آدم از روی دوست نداشتن
از یکی فاصله میگیره
یه وقتایی از ترس وابستگی
باید بفهمی وقتی دلت می گیره ... تنهایی
باید عادت کنی که با کسی درددل نکنی !!
آوای تو می خواندم از لایتناهی
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
و یـکــی یـکــی از خـُـدا بخـواه
خـُــــدا یـــــادش نـمـــــی ره
چیزی که امــروز داری
گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه
آرزویی بکن
شـاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تــو باشد
خنــــــــجرخیــــــانتی راکه درپشتــــــــم فرورفتــــــــه
درمیـــــــــــــاورم:
میبــــــــــوسمش:صیقـــــــــــلی عاشقـــــانه:انــــــــدکی نمکـــ به رویــــــش
نـــــــوازشــــــــش کـــــــــــرده
دوبــاره بـــرسرجایـــش میـــــگذارم.ازقــــــــول من به ان�لعنتـــــــی�بگــــوید
خیــــــــــــالش تختـــــــــــ
منه دیــــــــــوانه هنـــــــــــوز به خنــــــــــــجرش
هـــــــــــم وفــــــــــــــــادارم
مجبوریم ناراحتی های امروز را تحمل کنیم.
آرامش به معنی سکوت و سکون نیست ،
بلکه راحتی خیال است...
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ ﮐـﻪ ﺑـﻐـﻠـﺖ ﮐـﻨـﻪ
ﺳـﺮﺗـﻮ ﺑـﺰﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﺳـﯿـﻨـﺶ
ﺁﺭﻭﻣـﺖ ﮐـﻨـﻪ
ﺣـُﺮﻡ ﻧـﻔـﺲ ﻫـﺎﺵ ﺗـﻨـﺖ ُ ﺩﺍﻍ ﮐـﻨـﻪ
ﻋـﻄـﺮ ﺩﺳـﺘـﺎﺵ ﻣـﻮﻫـﺎﺗـﻮ ﻧـﻮﺍﺯﺵ ﮐـﻨـﻪ
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﮐـﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﻡ ﮔـﻮﺷـﺖ ﺑـﮕـﻪ
ﻏـﺼـﻪ ﻧـﺨـﻮﺭﯼ ﻫـﺎ
من کنارتم
که...
احساس میکنم دنیا هم بیاید باز نمیشود...
اما با صدای نفسی......
آرام میشود.....
دلم برای ان صداها تنگ است!
چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ
گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد
گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ مـی آورد
گـاهـی از دلتـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد
گـاهـی بـغـض در گـلـو خـفـتـه اسـتـــــــ
گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ
گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ
و گـاهـی سـکـوت گـریـه بـی صـدای دل یـکــ عـاشـق اسـت
تنهــــا آمده ام ,تنهـــا مـــیروم
یک وقـتهــایــی
شایـــد حتـــی برای ساعتـــی یا دقیــقه ای
کم مــی آوری
…
دل وامانـــده ات یــک نفـــر را مـــی خواهــد
کـه در نــهایــت تــنـفـر
عاشقانه دوستش داری…..
خون میدوید زیر پوستم و با عشق می گفتم جانم
غافل از این که واقعن عروسکی بیش نبودم
عروسک خیمه شب بازی
دستانت را ،
در برابرم مشت می کنی . . .
میپرسی گل یا پوچ ؟
در دلم می گویم :
فقط دستانت . .
تو نباشی لحظه ها بیهوده است
درپس لبخند هایم گریه است
تو نباشی غم اسیرم می کند
دوریت هرلحظه پیرم میکند
خـُدایـا سـَهـم مـَن ایـن بـود؟!
دِلـــَم دَر دَسـت او گـیـر اَست
خـودَمـ اَز دَسـت او دِلـگـیر
عـَجـَب دُنـیـاے بـی رَحـمے . . .
دِلــَم گـیر اَسـت و دِلـگـیرَم!
برای خودت زندگی کن،
کسی که تو را دوست داشته باشد،
با تو میماند،
برای داشتنت میجنگد...
اما اگر دوست نداشته باشد،
با هر بهانه ای میرود...!
بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد
یواشکی هایمان را دوست دارم...
جایی که فقط منم و تویی.!
و خـــدایـی کــه شــاهــد عـشـقـمـان هـسـتـ
بهانه گیر زبان نفهم ، دلم را میگویم...
اخر تو را از کجا برایش بیاورم ؟؟؟
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺑﺪﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ...
کم کم دارم به این نتیجه میرسم قلبمو از سینه بکشم بیرون
زندگــــــ ــــــــی
تابـــــ خوردن خیــــــــال در روز هایی است
که هرگــ ــــــــز تعبیر نمیشود
کاش می شد جای من باشی
تا بدانی که
چه حسی دارد
وقتی این همه دوست دارم...
گفتن که عشق تو کجا لایق عشق اون میشه ؟ / گفتن برو که عشق اون ، قسمت دیگرون میشه
وقتی بروی
دیگر برنمیگردی
هر چند که من در هوای
آمدنت هم بمیرم باز تو
بی خیال من وعشق من شده ای
جوریکه انگار کسی نبود
آخرش هم نیست
انگشتانت را بر دیوار تنهایی ام بکش
حتی کوتاه
میخواهم ضخامتش را حس کنی
بعد از رفتنت هیچ کس
همصحبت دل من نشد
که بی بهانه عقلم را زیر پا گذاشتم
و احساساتم را سرپا نگه داشتم…
کاش از این فاصله حس می کردی
لحظه هایم همه از غیبت تو دلگیرند …!
نداشتنت بود ،نه داشتنت به زور
باور کن
خواسته من در کنار نخواستن تو هیچ شد
همین وبس
بی قراری های دلم
یاد تو را
به دورترین نقطه ذهنم برده
میترسم
فراموش شوی
درست است که من
راه های نرفته زیاد دارم
اما خودت هم میدانی
با تو زیاد راه آمده ام
پس کاری کن
که ما در کنار هم
عاشقانه نفس بکشیم
دوری وجدایی بس است
اما شب چشمانم خیس یاد تو میشودند
گویی باید باور کرد هر آنکه از دیده برود
ودر کنار ایوان چشمهای
باران خورده ام
به صرف دلتنگی دعوتش میکنم
من و او جای گرفته در یک صندلی
برای هم دلتنگی سرو میکنیم
تا نباشد روزهای بی امید هم بودن
به خیالش تـــو را از مــن دورکـرده
همه چیز هست برای تنها نبودن
اما
من دنبال کسی هستم برای باهم بودن
دلخوشی من زمزمه کردن نام توست
زیر لبهایم میترسم آن را هم از من دریغ کنی
آهسته در گوش خیالم بگو با دل من میمانی
مــن هــمونی ام کــه حتی فــکرشم نــمیتونی بــکنی
مدتی است فکرم درد می کند...
دکتر ها می گویند:
توده ای از حرفهای ناگفته در سر دارم
♥
چـــیزی
♥
به وسـعت یک زنـــدگی برایـت جا گذاشــته است
♥
خیالــــت راحـت باشــد
♥
آرام چشــمهایت را ببـــند
♥
یک نفر برای همه نگرانــــــی هایت بیـــدار است
♥
یک نفر که از همه زیـبایی های دنیـــا
♥
تــنهـا تــــو را بــــاور دارد
♥
♥ دوســــــتدارم مونــس من ♥
♥
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
♥
زندگی یعنی نگاه تو
♥
کوک کردن قلبم با صدای تو
♥
دل دادن به آهنگ دل پاکت
♥
سرور و عشق در فضایی ساکت
♥
زندگی یعنی همین دم
♥
که از دلتنگم
♥
می دانی
♥
از این حسم عشق را می خوانی
♥
زندگی یعنی داشتن قلب پرستو
♥
در این وادی پست و ناهنجار تو در تو
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه ازدست
میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را !
غمگین بودن نیست ...!!
غمگین بودن را قاطی دختر بودنمان نکنیم ...
غمگین بودن نیست ...
هــرچـقــבر مـــَـــغـــــــــرور ... !
هــرچـقــבر صـــــــــــآدق ... !
هــرچـقــבر ωــــــــــآده ... !
هــرچـقــבر جـــَــذاب ... !
هرچقــבر مـَـڪــآر ... !
בرωـــــــــت . . .
امــآ گـآهـے
بــراے فــتـح یـڪـــ وجــب از جـغــرافـیــآےِ زטּ
بــآیــב بــﮧ زانـــو بــیـفــتــے
آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند ...
و با ژست صمیمیت ...
داشته هایت را می شمارند ...
احساساتت را خط کشی می کنند ...
اشتباهاتت را سرزنش می کنند ...
به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند ...
دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت
و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنند ...
و هر کاری که لازم باشد می کنند ...
تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
فریب ظاهرشان را نخور
این آدمها " آینه " نیستند، " شیشه خورده " اند ...
و نـمـیـدانے ڪــﮧ چـﮧ آرامـشے سـت هـمـیــטּ آغـوش خـیـالـے
غرق میڪنـﮧ و میڪشـﮧ
مے خواهمــ دست هایت را بگیرمــ
و با نت هاے قلب ڪوچڪت بر پیانوے انگشتانت
پر احساس تریـטּ موزیڪ عشق را بنوازمــ
بـﮧ ڪـﮧ گویمــ ڪـﮧ تو گرماے دستاטּ منے
گرچـﮧ پاییز نشد همدمــ و همسایـﮧ مـטּ
بـﮧ ڪـﮧ گویمــ ڪـﮧ تو باراטּ زمستاטּ منے
اینجا هم اتاقی من حسرت توست ،
رنج میخورم ، اشک مینوشم ،
من خوبم ! میدانم با حسرتت چگونه تا کنم ،
فقط برای من بنویس :
" هنوز هم لبخند میزنی؟ "
میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی…
من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه
شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایمان
از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ، تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی!
کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ، خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار، آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ، آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم!
امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ، بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها!
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ، دوای دردم تویی که اینجا نیستی ، تویی که در غم انتظارم نشسته ای ، میدانم مثل من از این انتظار خسته ای ، میدانم مثل من دلشکسته ای
آرام میگذارم روی هم چشمهای خیسم را
و این یک راز است ، تو آنجایی ، دلت با من است
از این دنیا ، در میان این لحظه ها ، تنها غمی که در دلم نشسته ، این است که فاصله،همه درها را بر رویمان بسته !
کاش دری باز شود و رها شویم در آغوش هم ،شب تا سحر همدیگر را بفشاریم در آغوش هم…
نـگـاهـم نـڪـنـنـد …
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . .
عـاشـقـت مـی شـوم . .
چه بیقرار بودی زودتر بروی…..
از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی
من سوگوار نبودنت نیستم!!!
من شرمسار این همه تحملم..
Zhandark